وقتی مورینیو قمار کرد و باخت :اینک کسی از فوتبال حرف نمی زند
نوشته شده توسط : SADEGH HARIFI

http://www.donyayefootball.com/morinio2.jpg

نکته ظریفی که عامدانه از چشم افتاد و کسی علاقه نداشت در موردش حرفی بزند فوتبال خشنی بود که پیش نیاز ومسلتزم پیاده کردن طرح مذکور بود.کسی از خودش نمی پرسید هزینه ارائه این فوتبال در صورت اخراج پپه چه خواهد بود؟

 1-آنتی تز مورینیو مقابل بارسا همواره بر یک اصل استوار بوده؛دفاع، دفاع و دفاع و سپس ضد حمله و و شاید کار تمام.از زمان حضور سرمربی پرتغالی در چلسی تا امروز توپ های فراوانی بودند که  با این ترفند از سوی تیم های متبوع او به درون دروازه ویکتور والدس غلتیده اند.مثل گلی که پنج-شش سال قبل دروگبا در نوکمپ زد و آن گل محصول پاس پنجاه متری فرانک لمپارد بود،سپس در اینتر و بازی رفت نیمه نهایی فصل قبل که تقریبا هر سه گل نرآتزوری روی این تاکتیک حاصل شد.اما پیاده کردن این نوع از سبک بازی در مادرید (که هیچ تشابهی با اینتر و چلسی بی افتخار در اروپا ندارد) قطعا هزینه های گزاف خود را خواهد داشت.

در ال کلاسیکوی شماره یک(از چهارگانه های اخیر)مورینیو ترجیح داد در زمین خودی دفاع کند و روی ضد حملات دروازه بارسا را فتح کند.با توجه به تساوی آن دیدار فرصت کمی برای منتقدان باقی ماند تا آن نوع از بازی را به درستی تشریح کنند.سپس در کوپا دل ری نمونه کامل "فوتبال بر پایه دفاع و ضد حمله" از نیمه دوم تا سوت پایان بازی به منصه ظهور گذاشته شد و گل رونالدو به صورت کلی، صورت مسئله را پاک کرد و همانطور که شهره است در پایان  نبرد از فرمانده فاتح آمار کشته هایش را نمی گیرند، کمتر کسی پیدا شد که در مورد فلسفه فوتبال خوزه در رئال مقابل بارسا صحبت کند.مردم پایتخت اسپانیا که در فینال جام جهانی 2010 مرتب هلندی ها را بخاطر نوع بازی تدافعی شان مورد شماتت قرار می دادند و تیکی تاکای تیم شان  که  وام گرفته از مکتب و بازیکنان بارسا بود را به رخ لاله های نارنجی می کشیدند، حالا تمام قد از فوتبال خوزه دفاع می کنند چون شکست های متوالی از بارسا نوعی خلاء برای آنها خلق کرده که از اولین تبعات آن می توان به از بین رفتن اعتماد بنفس اشاره کرد.

2-بعد از شکست بارسا در کوپا دل ری، اصوات و نظریات خطرناک و تقریبا بدیعی از سوی هواداران فوتبال رئال شنیده می شد که  در آن رسما از فوتبال تخریبی، نازیبا، خشن و چرک حمایت می شد چون خروجی آن متوقف کردن بارسا بود( یک نگاه کاملا ماکیا ولیستی به فوتبال که هدف وسیله را توجیه می کند)شاید فاصله بعیدی که بین دو تیم در این چند ساله ایجاد شده باعث  جان گرفتن و حمایت از این نوع از فوتبال شده باشد. زمانی که بارسا خودش را از "فوتبال امروز" جدا کرد و نمایشی در اندازه های" فوتبال فردا "اجرا کرد، دیگر شکست دادن این تیم  با هر روشی برای رقبا( مخصوصا تیم های مورینیو) مبدل به فضیلت محض شد.نظریه" من با هر ترفندی می برم و بعد از فتح هیچکس حق ندارد  در مورد کیفیت این پیروزی از من سوال کند" به خوزه مورینیو اجازه داد در دو بازی اول ال کلاسیکوی چهارگانه، با آزادی عمل بیشتری در پر افتخارترین تیم جهان، تفکراتش را عملیاتی کند.

3-دقیقا به مدت یک هفته و بلافاصله پس از فتح کوپا دل ری،در رسانه های کشور خودمان، مقالات متعددی در حمایت از سبک خوزه شروع به رویش قارچ مابانه ای کردند.بازی با سه هافبک دفاعی، استفاده از یک بولدزر قدرتمند اما کم هوش بنام پپه در میانه میدان، رسما جامه آنتی تز شکست بارسا را بر تن کرد و بر مدافعان این نوع از فوتبال حجت تمام شد که مورینیو پاشنه آشیل بارسا را یافته و به همین سادگی می توان یکی از بی نقص ترین تیم های حال حاضر جهان را متوقف کرد.اکثر ادله دفاع از سبک خوزه تقریبا صحیح بود و به درستی اشاره به این موضوع می شد که او چگونه موتور بازیسازی بارسا را از کار انداخته است اما نکته ظریفی که عامدانه از چشم افتاد و کسی علاقه نداشت در موردش حرفی بزند فوتبال خشنی بود که پیش نیاز ومسلتزم پیاده کردن طرح مذکور بود.کسی از خودش نمی پرسید هزینه ارائه این فوتبال در صورت اخراج پپه چه خواهد بود؟ بازیکن برزیلی الاصل تیم ملی پرتغال با کارت سبزی که داوران اسپانیایی به او هدیه داده بودند در دو بازی نخست تا آنجایی که امکان داشت خطا کرد و با هجوم بی محابایش به سوی فانتزیست های بارسا به آنها این پیام را مخابره کرد که اگر سریع توپ را از خودتان دور نکنید ممکن است ساق پایتان  را در دستانتان قرار دهم.مورینیو دقیقا می دانست علاوه بر پرس هافبک های بارسا به اهرم  روانی دیگری بنام هراس از مصدومیت بلند مدت احتیاج دارد.این متد از بازی تا حدود زیادی بر سبک بازیکن شکننده ای مثل اینیستا بیشترین تاثیر را گذاشت. این روشآمیخته به خوره، خوزه بود برای مهار بارسا.

4-پس از بصدا در آمدن سوت آغاز ال کلاسیکوی سوم توسط اشتارک آلمانی،رئال مقابل نود هزار هوادار خودی و در زمین خودش همان خلعتی را بر تن کرد که پیش از این چلسی و اینتر در خانه مقابل بارسا پوشیده بودند. در نیمه نخست در اکثر مواقع داور، بازی را مدیریت کرد و در غلاف ماندن کارت های رنگین اشتارک  این فرصت را برای سه هافبک تدافعی مادرید بوجود آورد که با همان روش پیشین، موتور بازی سازی بارسا را دچار ریپ کنند.اما خوزه از روی نیمکت منتظر یک عکس العمل از سوی بارسا بود تا پس از آن با همان روش همیشگی دروازه والدس را تهدید کند؛ آنها در پنجاه متر زمین خودی مثل فنر جمع شدند و در انتظار جلو کشیدن بازیکنان پپ نشستند تا بلافاصله بعد از گرفتن توپ و وجود بازیکنان سرعتی مثل رونالدو، اوزیل و دی ماریا و البته مارسلو همان گل هایی را بزنند که پیش از این در اینتر توسط میلیتو و اشنایدر زده شده بود.اما بارسا برخلاف انتظار توپ را گرفت و عوض هجوم همه جانبه تنها در میانه میدان تعداد پاس هایش را بالا برد  که اولین ثمره این سبک بالا رفتن مالکیت توپ به وسعت هفتاد و یک درصد برابر تنها بیست و نه درصد مادریدی ها بود. آیا تساوی بدون گل برای مورینیو خوشایند بود؟ پیدا کردن پاسخ سوال چندان ساده نیست چون دقیقا در همان موقعی که سرمربی  مادریدی به زعم خودش قصد داشت نوع فوتبال محتاطانه در خانه را با به زمین آوردن کاکا به جای لاس تعویض کند، اتفاقی رخ داد که به صورت کل صورت مسئله تفکرات مورینیو را دگرگون ساخت.نوع خطای پپه که پیش از این در طول همین بازی و دو پیکار قبل، نمونه های ملایم ترش را به نمایش گذاشته بود با کارت قرمز مواجه شد.از اینجا به بعد "جهانبینی فوتبالی" و "استراتژی کلام" مدافعان سبک مورینیو دیگر به خوده فوتبال کاری ندارد و با قاطعیت می گویند اخراج پپه یک توطئه از پیش طراحی شده بوده است! آنتی تز خوزه زمانی کارائیش را از دست داد که داور آلمانی از سوی یوفا ماموریت داشت از "فوتبال" محافظت کند. پیش از این در بازی ال کلاسیکوی شماره یک، مورینیو  به تساوی کشیدن بازی یک برهیچ باخته را با ده نفر در بوق و کرنا کرد و مرتب از آن صحبت می کرد تا نشان دهد چگونه "پلن شماره دو" دارد  وقتی تیمش ده نفره می شود.اما چه شد که تئورسین بازی پیچیده دفاعی این بار عوض اینکه بگوید چطور نتوانسته به سبک بازی گذشته با یک یار کمتر، مقابل بارسا سربلند شود تنها توپ را در زمین اشتارک می اندازد و در مصاحبه های خود،داور المانی و یوفا را مقصر حذف قریب الوقوع تیمش می داند؟

5-  اینچنین داستان غرولند های مردی که خود را خاص می خواند باز شروع می شود؛ پیش کشیدن اخراج  بازیکنان رقبای بارسا در اروپا و همچنین به میان آوردن بحث بازی با چلسی به معنای دم زدن از مافیایی است که در یوفا وجود دارد و آنها می خواهند به هر قیمتی بارسا را قهرمان چمپیونز کنند.البته او هوشمندانه از یاد می برد که در همان بازی معروف اینتر و بارسا در دور رفت چطور یوفا حاضر نشد بخاطر خاکستر آتشفشان ایسلند و تعطیلی پروازهای هوایی، آن پیکار سر نوشت ساز را به تعویق بیاندازد تا کاتالان ها مجبور نباشند در سفری بی مانند و تاریخی فاصله هزار و اندی کیلومتری بارسلون تا میلان را با اتوبوس بپیمایند.او که انتخابش به عنوان بهترین مربی جهان در سال گذشته میلادی، وامدار قهرمانی  اینتر پس از نیم قرن در اروپا بود اینک علاقه ای ندارد تا بیاد بیاورد در همان بازی رفت چگونه تیم داوری گل آفساید دیه گو میلیتو را صحیح اعلام کرد و در آن سو پنالتی  واضح روی مسی را نادیده گرفت تا به لطف گل آوراژ بهتر تیم سراسر دفاعی اش از سد بارسای تماما هجومی بگذرد.

6-آنتی تز مورینیو مقابل بارسا یک بار در کوپا دل ری پاسخ داد اما فاصله باریک عملیاتی شدن این ترفند با شکست خوردن مفتضحانه اش در دست داورانی است که عده ای می بینند یک مدافع چگونه بی محابا به سوی ساق مردان حریف هجوم می آورد و آنها در عوض با نشان دادن "کارت سبز" این نوع از فوتبال را شیوع می بخشند و در آن سو بخش دیگری از داوران هستند که مثل اشتارک زمین مسابقه را پاک می کنند از عناصری که قصد شان گرفتن توپ نیست بلکه سلاخی ساق و ترساندن ذهن  خلاق است.مورینیو اینک از بازیکنی حمایت می کند که پیش از این بخاطر خطای متوحشانه اش در لالیگا سابقه محرومیت تاریخی 12 جلسه ای را دارد.

7-رئال هزینه بها دادن به آن نوع از فوتبال را پرداخت کرد آنها یکبار جام تقریبا کم ارزش پادشاهی را با آن ترفند گرفتند و غرورشان متورم شد از  شکست  دادن بارسا با حربه دفاع و ضد حمله و البته فوتبال پر خشونت (که پیشتر قبلا در فلسفه مادرید جای چندانی نداشت) و سپس در آوردگاه به مراتب بزرگتری چند چیز را یکجا به قمار گذاشتند و باختند؛ فوتبال رو به جلو و تماشاگر پسند در خانه، موقعیت گل در زمین برنابئو،مالکیت توپ و میدان مقابل حدود  نودهزار هوادار خودی و سرانجام نتیجه  و گل هایی که مسی بواسطه فلسفه هجومی بارسا آنها را زد و در آن سو کریس رونالدو هرگز موفق به انجامش نشد چون خوزه تنها برای او یک مشق داشت؛هجوم در زمان ضد حمله.

   8- تیتو ویلانوا دستیار گواردیولا در مورد مورینیو یک جمله جالب دارد؛ خوزه تنها مربی جهان است که در مصاحبه هایش در مورد همه چیز حرف می زند جز فوتبال. و اینک گویی این ویروس به دوستداران او نیز منتقل شده است؛رویت نوشته های پر تعداد در مورد اخراج پپه و پرداختن به صحبت های مورینیو در مورد گذشته داوری های بازی های بارسا.اما انگار کسی حواسش نیست مسی گلی را زد که ثمره عبور از پنج -شش مادریدی بود و این یعنی حرف زدن از فوتبال.




:: موضوعات مرتبط: دنیای ورزش , ,
:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : جمعه 9 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست