CATALONIA
به وبلاگ کاتالانیا خوش امدید شما بینندگان محترم می توانید باخواندن زنگی نامه ام دربخش بیوگرافی وبلاگ(مستریو)اطلاعاتی در مورد من ونحوه زندگی ام کسب پیدا کنید
امیدوارم بتوانم رضایت شما را جلب کنم
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
یه روز یه برره ای می میره شب اول قبر 62 فرشته میان پیشش 2 تاشون ازش سوال می كردن 60 تاشون حالیش می كردن.
یك روز یه یزدی می ره رو پشت بام خونه اش كه آنتن رو درست كنه كه یك دفعه از طبقه ششم میفته پایین همین كه از جلوی پنجره اشپزخونه خودشون رد می شه می بینه خانومش داره برنج درست می كنه داد می زنه می گه خانم یك پیمانه كمش كننننننننننننن
به یكی میكن چرا خودكشی كردی میگه حوصله نفس كشیدن نداشتم
یك روز به یه تركه میگن كامپیوتر بلدی؟میگه فول فولم میگن كامپیوتر رو روشن كن میگه نه تا اون حد
به یه لره می گن ساعت چنده بلد نبوده جواب بده می گه: برو برو دیرت شده...
روز قیامت خدا به مردا میگه: اونایی كه زن ذلیل بودن سمت چپ بقیه سمت راست. همه میرن سمت چپ فقط یكی نمیره. خدا بهش میگه چرا تو نرفتی اونور؟ میگه: خانومم گفته اینجا وایسا !
یه عده آخوند را داشتن میبردن بهشت یهو یه سایپا پر از حیوونای جور وا جور تخت گاز از بهشت میان بیرون یكی از آخوندها میپرسه اینا دیگه چی بود. میگن حضرت نوح بود كشتی شو فروخته سایپا خریده...
یه روز یه یزدی و تبریزی و اصفهانی تو یه مهمونی هستن بعد یزدیه میخوادابمیوهش رو بخوره میبینه یه پشه توشه بعد لیوان رو كنار میزشرخ و نمیخورش.بعدش كه تبریزیه میخواد ابمیوهش رو بخوره پشهرومیبینه میگه ای پشه مگه تو حرام و حلال حالیت نمیشه؟نوبت اصفهانیه كه میرسه پشهرو در میاره و پشت گردن پشه مزنه و میگه تخ كن تخ كن !؟
یه زن رشتی میره جبهه.بهش میگن رفتی جبهه چیكار كردی؟دست میذاره رو دلش میگه بچه عراقی اسیر كردم....
یه روز یه نابینا میره تو آشپزخونه دستش میخوره به رنده میگه این دری وریا چیه نوشتن
:: موضوعات مرتبط:
جک ,
,
:: بازدید از این مطلب : 291